یه شب خواب دیدم که دارم تو ساحل با خدا قدم میزنم, خدا ازم پرسید میخوای یه نگاهی به گذشتت بندازی ؟ گفتم آره..
دیدم تو تمام لحظه هایی که شاد بودم و می خندیدم جای دو تا ردپا هست ولی تو روزایی که غم داشتم و ناراخت بودم جای یه ردپا, از خدا گله کردم که چرا تو لحظه های خوشی باهام بودی ولی تو لحظه های سختی تنهام گذاشتی,
خدا گفت تو لحظه های خوشی کنارت بودم ولی تو لحظه های سخت تورو کول کرده بودم اون فقط ردپای منه..